معنی جست وجو

حل جدول

جست وجو

کاوش، استفسار، بررسی، پژوهش، تجسس، تفتیش


جست

پرش

ترکی به فارسی

جست

جسد

فرهنگ عمید

جست

=جَستن
جست‌وخیز: پرش، جهیدن و خیز برداشتن،

=جُستن

مترادف و متضاد زبان فارسی

جست

پرش، جهش، خیز

فارسی به عربی

جست

ارجاع، صندتق النفایات، قفزه


جست وخیرز

انتفاضه


جست وخیز

ربیع، مرح، نبات الکبر


جست زدن

صندتق النفایات، مدفن


جست بزن

صندتق النفایات


سبقت جست

اِتّخذَ المُبادَرَهَ


استعانت جست

استأذى

فرهنگ فارسی هوشیار

جست

جهیدن، پریدن تفحص کردن، جستن تفحص کردن، جستن

فرهنگ معین

جست وخیز

(جَ تُ) (اِمص.) پرش.

معادل ابجد

جست وجو

478

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری